اقتصاد ایران نیازمند نوسازی در نگاه سیاستگذاران/نگرانی در دل آمارهای مثبت
ایران عملاً از نیمی از هدفگذاری رشد ۸ درصدی اقتصاد عقب مانده و علت شاید نبود منابع، ضعف برنامهریزی و سیاستگذاری یا هر دو باشد، اما آنچه مسلم است، مسیر فعلی با اهداف توسعهای همراستا نیست و اکنون بیش از هر زمان دیگری، اقتصاد ایران به اعتمادسازی، ثبات سیاستی و برنامهریزی هوشمندانه نیاز دارد.

در روزگاری که رشد اقتصادی بهعنوان شاخصی از حرکت رو بهجلو کشورها در مسیر توسعه تلقی میشود، اقتصاد ایران در ظاهر با اعداد مثبت به راه خود ادامه میدهد. اما نگاهی دقیقتر به آمارهای اخیر بانک مرکزی نشان میدهد این "رشد" نهتنها شکننده است، بلکه حامل هشدارهایی عمیق درباره کیفیت و دوام آن است.
در سال ۱۴۰۳، اقتصاد ایران رشد ۳.۱ درصدی با نفت و ۳ درصدی بدون نفت را تجربه کرده است. اعدادی که در نگاه نخست، نویدبخش حرکت رو بهجلو هستند، اما در مقایسه با عملکرد سال ۱۴۰۲ که رشد اقتصادی ۵ درصدی (با نفت) و ۴ درصدی (بدون نفت) ثبت شده بود، نشانی از کندی و فرسودگی در موتور اقتصاد کشور دارند.
نفت؛ دیگر نجاتدهنده نیست
نفت، که سالها ستون فقرات رشد اقتصادی ایران محسوب میشد، حالا قدرت گذشته را ندارد. سهم این بخش در رشد اقتصادی به ۰.۴ واحد درصد کاهش یافته است. رشد ۱۸.۸ درصدی بخش نفت در سال ۱۴۰۲ حالا به ۴.۶ درصد رسیده است؛ افتی که نه فقط از محدودیتهای صادراتی و تحریمها، بلکه از ناتوانی در بهرهگیری مؤثر از ظرفیتهای این بخش حکایت دارد.
سرمایهگذاری؛ حلقه گمشده توسعه
بیش از هر چیز، آنچه در دل این آمارها نگرانکنندهتر است، روند نزولی تشکیل سرمایه ثابت ناخالص است. این شاخص که بازتابی از میزان سرمایهگذاری در زیرساختها، تجهیزات و تولید است، از ۶.۳ درصد در سال گذشته به ۳.۸ درصد کاهش یافته است. این یعنی نه تنها سرمایهگذار خارجی، بلکه سرمایهگذار داخلی نیز دچار تردید شده؛ تردیدی که میتواند به بیاعتمادی، فرار سرمایه و در نهایت تضعیف بنیانهای تولید منجر شود.
بخش تولید و خدمات؛ زیر فشار رکود پنهان
در بخش صنعت، معادن و خدمات نیز تصویر روشنی دیده نمیشود. رشد ۲.۴ درصدی صنایع و معادن و رشد ۳.۳ درصدی خدمات نسبت به سال گذشته کاهش چشمگیری داشتهاند. وقتی تولید حرکت کندتری دارد و خدمات با رکود دستوپنجه نرم میکنند، طبیعی است که معیشت مردم، اشتغال و قدرت خرید نیز دستخوش فرسایش شود.
هدف ۸ درصدی در برنامه توسعه؛ بلندپروازانه یا دور از واقعیت؟
همه اینها در حالی اتفاق میافتد که در برنامه هفتم توسعه، رشد ۸ درصدی اقتصاد هدفگذاری شده بود. با رشد فعلی، ایران عملاً از نیمی از این هدف هم عقب مانده است. آیا این فاصله ناشی از نبود منابع است یا ضعف برنامهریزی و سیاستگذاری؟ شاید هر دو. اما آنچه مسلم است، مسیر فعلی با اهداف توسعهای همراستا نیست.
نتیجهگیری: رشد بدون بنیه
اقتصاد ایران نیازمند نوسازی است، نه صرفاً در زیرساختها بلکه در نگاه سیاستگذاران، اگرچه رشد اقتصادی مثبت میتواند در گزارشهای رسمی خوب جلوه کند، اما بدون سرمایهگذاری پایدار، تقویت تولید، امنیت اقتصادی و جذب سرمایه داخلی و خارجی، این رشد مانند شعلهای در باد خواهد بود؛ روشن، اما ناپایدار.
اکنون بیش از هر زمان دیگری، اقتصاد ایران به اعتمادسازی، ثبات سیاستی، و برنامهریزی هوشمندانه نیاز دارد، فرصتها بیپایان نیستند.