بنبست ساختگی برخی در بهارستان برای زمینگیر کردن دولت
در حالیکه ایران زیر فشار همزمان سه بحران نفسگیر—بازگشت تحریمها، سایهٔ درگیریهای منطقهای و سقوط معیشت مردم—نیازمند تصمیمگیری سریع و اجرای بیوقفه است، بخشی از مجلس عملاً به اهرم ترمز کشور تبدیل شده است.آیا این وضعیت، یک اختلاف عادی سیاسی یا یک پروژهٔ حسابشده برای فلجکردن دولت است؟ سیل تذکرها، احضارها و استیضاحهای سریالی وزرای کلیدی، ابزار نظارت را به ماشین تولید رعب علیه دولت تبدیل کرده است، این بحران داخلی، پیامدهای مخربی در عرصه بینالمللی دارد و در شرایطی که «سازوکار ماشه» فعال شده و تحریمهای سازمان ملل بازگشتهاند، ایران برای مدیریت تنشهای منطقهای و اقتصادی نیاز به قدرت و انسجام داخلی دارد.
در حالیکه ایران زیر فشار همزمان سه بحران نفسگیر—بازگشت تحریمها، سایهٔ درگیریهای منطقهای و سقوط معیشت مردم—نیازمند تصمیمگیری سریع و اجرای بیوقفه است، بخشی از مجلس عملاً به اهرم ترمز کشور تبدیل شده است.ایا این وضعیت، یک اختلاف عادی سیاسی است یا یک پروژهٔ حسابشده برای فلجکردن دولت است؟
۱. نقشهٔ واقعی: حکومتداری یا گروگانگیری سیاسی؟
آنچه امروز در مجلس میگذرد، نظارت نیست؛ سیل تذکرها، احضارها و استیضاحهای سریالی وزرای کلیدی، ابزار نظارت را به ماشین تولید رعب علیه دولت تبدیل کرده است.
هدف روشن است؛ نه اصلاح ساختار، نه کارآمدی بلکه تحمیل یک کابینهٔ دستچینشده از سوی جریانی خاص؛ کابینهای که عملاً از بهارستان اداره شود، نه پاستور.
پشت پردهٔ این رفتار، منطق سادهای جریان دارد:
> «اگر وزیر را عوض نکنی، تو را ناکارآمد معرفی میکنیم؛ اگر عوض کنی، باید نفر ما جایگزین شود.» بهبیان دیگر، کشور را روی میز معامله گذاشتهاند.
۲. معاملهٔ پشتپرده: وزارتخانه در برابر آرامش سیاسی
ترمیم کابینه در ایران همیشه دشوار بوده، اما امروز شاهد شکل جدیدی از باجگیری سیاسی هستیم. پیام غیررسمی کاملاً روشن است: «وزیر رفت؟ وزیر بعدی باید از لیست ما باشد؛ وگرنه رأی اعتماد نمیدهیم.»
از این نقطه، پروژهٔ خطرناک آغاز میشود:
* پست وزارتخانه تبدیل به امتیاز سیاسی میشود.
* توان اجرایی دولت فرسوده میگردد.
* وزیر از ترس استیضاح، جرأت تصمیمگیری ندارد.
* مدیران میانی بهجای اجرای برنامهها، مشغول لابی با نمایندگان میشوند.
نتیجه؟ کشور یک قدم از بحران بیرون میآید و مجلس او را دو قدم عقب میکشد.
۳. بُعد خارجی بحران: تضعیف قدرت چانهزنی
این بحران داخلی، پیامدهای مخربی درعرصه بینالمللی دارد. در شرایطی که «سازوکار ماشه» فعال شده و تحریمهای سازمان ملل بازگشتهاند، ایران برای مدیریت تنشهای منطقهای و اقتصادی نیاز به قدرت و انسجام داخلی دارد. نمایش دائمی ضعف و تفرقه میان قوا، این پیام را به طرفهای خارجی میفرستد که دولت ایران فاقد یکپارچگی لازم برای اجرای تعهدات و اتخاذ تصمیمات دشوار است. این امر، قدرت چانهزنی ملی را در حساسترین مقطع تاریخی تضعیف میکند.
۴. «انقلابیگری» پوششی برای رقابتهای ۱۴۰۷
شاید بخش مهمی از رفتارهای تند مجلس هیچ ربطی به عدالت، اقتصاد یا کارآمدی نداشته باشد و این رفتارها در واقع کمپین انتخاباتی زودرس ۱۴۰۷ باشد.
هرچه دولت بیشتر آسیب ببیند،
هرچه ناکامی برجستهتر شود،
هرچه التهاب افزایش یابد...
یک جریان در مجلس خود را ناجی آینده معرفی میکند و برای فتح پاستور صف میکشد. مردم در صف نان، مسکن و دارو؛ نمایندگان در صف دیدهشدن و قدرت.
۵. مردم فریب نمیخورند: عصبانیت از دعوای ساختگی
نمایندگانی که امروز پشت تریبون فریاد «عدالت» و «انقلابیگری» سر میدهند، بهتر از هر کسی میدانند:
* گرانی حاصل ساختارهای معیوب است، نه یک وزیر.
* بحران انرژی محصول سالها انباشت است، نه ۱ سال و اندی دولت.
* تحریمها با شعار و تنشزایی پارلمانی رفع نمیشود.
اما حقیقت را قربانی میکنند تا چهرهٔ سیاسیشان صیقل یابد.
جمعبندی: خطر اینبار واقعی است
تا زمانی که بخشی از مجلس قدرت خود را نه برای تقنین و اصلاح ساختار، بلکه برای مهندسی سیاست و مهار دولت منتخب مردم بهکار گیرد:
* ایران از تحریم عبور نخواهد کرد.
* بحران معیشت حل نخواهد شد.
* و تنشهای امنیتی کاهش نخواهد یافت.
این وضعیت تصادفی نیست. اگر ارادهای برای بازگرداندن کشور به مسیر عادی وجود دارد، این گروگانگیری سیاسی باید فوراً متوقف شود.