فقر اقتصادی؛ از تهیدستی تا تجربه دائمی بیعدالتی
کارشناسان اجتماعی میگویند فقر امروز دیگر صرفاً کمبود درآمد نیست؛ پدیدهای چندبعدی است که با تضعیف اعتماد اجتماعی، افزایش نابرابری و احساس بیعدالتی، ساختار خانواده و سرمایه اجتماعی را نشانه میگیرد. اگر سیاستگذاران تنها به آمار خط فقر و تورم بسنده کنند، پیامد عمیقترِ فروپاشی پیوندهای اجتماعی را نادیده گرفتهاند — روندی که میتواند به افزایش جرم، اعتیاد، خشونت خانگی و کاهش تحصیل منجر شود.

فقر؛ از تهیدستی تا تجربه دائمی بیعدالتی-الهام کیانی، جامعهشناس، فقر را پدیدهای فراتر از «خالی بودن سفره» میداند و میگوید: «فقر فقط تهیدستی نیست، بلکه تجربه دائمیِ بیعدالتی است.» وقتی بخش بزرگی از مردم احساس کنند نظام اقتصادی ناعدلانه است و فرصتها به طور نابرابر توزیع میشود، اعتماد به ساختارهای اجتماعی و نهادی فرسایش مییابد. این فرسایش اعتماد، زمینهساز گسستهای اجتماعی و کاهش مشارکت جمعی میشود؛ کسانی که خود را کنار گذاشته میبینند، انگیزهای برای حفاظت از هنجارهای اجتماعی ندارند.
تضعیف همبستگی اجتماعی و بالا رفتن رقابت ناسالم
کیانی تاکید میکند که فقر حس همبستگی را تضعیف میکند و در نتیجه به جای تعاون و همکاری، رقابت ناسالم برای بقا شکل میگیرد. این تغییر رفتار در سطح محلههای کمدرآمد با افزایش شاخصهایی چون جرم، اعتیاد، خشونت خانگی و ترک تحصیل همراه است. این پیامدها نه تنها اقتصادی بلکه فرهنگی و روانیاند و چرخه فقر را بازتولید میکنند.
خانواده و سلامت روان؛ قربانیان پنهان فقر
تنشهای مزمن اقتصادی معمولاً به بار روانی و درگیریهای خانوادگی منجر میشوند. کیانی میگوید که در خانوادههای کمدرآمد، اضطراب مالی و چندشیفتکاری والدین موجب کاهش کیفیت مراقبت از کودکان، افزایش خشونت خانگی و در مواردی فروپاشی زندگی خانوادگی میشود. کودکان به عنوان نخستین قربانیان پنهان، از آموزش و حمایت عاطفی محروم میمانند و شانس حرکت بین نسلی از فقر به رفاه کاهش مییابد.
«فقر امید»؛ فراتر از درآمد، بحران انگیزه
یکی از پیامدهای کمتر دیدهشده فقر، تضعیف امید و انگیزه در میان جوانان است. هنگامی که چشمانداز شغلی و تحصیلی روشن نیست، نسل جوان یا از جامعه کنارهگیری میکند یا به مهاجرت و رفتارهای پرخطر روی میآورد. کیانی این وضعیت را «فقر امید» نامیده و هشدار میدهد که حتی ارتقای سطح درآمد اگر با اصلاح ادراک از عدالت و فرصت همراه نباشد، اثرات اجتماعی پایدار فقر را از بین نخواهد برد.
فساد خرد و بیاخلاقی؛ محصول نابرابری و فقدان فرصت
وقتی تلاش صادقانه بیثمر میماند، امکان روی آوردن افراد به راههای غیراخلاقی برای گذران زندگی افزایش مییابد. کیانی این رفتارها را «فساد خرد» توصیف میکند که از دل محرومیت و نابرابری بیرون میآید و ممکن است نهایتاً به فساد ساختاری دامن بزند. جامعهای که بخش قابل توجهی از آن فرصتها و پاداشهای عادلانه را دریافت نمیکند، در معرض فرسایش اخلاقی قرار میگیرد.
راهحل کلان: فراتر از سیاستهای مقطعی
کارشناسان بر این باورند که سیاستهای سطحی و مقطعی — مانند پرداخت یارانه یا بستههای یکباره — قادر به حل ریشهای مشکل نیستند. برای مهار چرخههای تولید فقر و بازسازی سرمایه اجتماعی، نیاز به رویکردی جامع، طولانیمدت و چندجانبه است:
-برنامه جامع توانمندسازی اقشار کمدرآمد: بهجای توزیع صرف پول، تمرکز بر آموزش مهارتهای فنی و حرفهای، مشاوره کاریابی، حمایت از کسبوکارهای خرد و برقراری مسیرهای ارتقاء شغلی.
-ایجاد فرصتهای اشتغال پایدار: سیاستگذاری صنعتی و حمایتی برای توسعه بخشهای مولد که ظرفیت جذب نیروی کار باسطح مهارت متنوع را دارند؛ ترکیب مشوقهای مالیاتی با تضمینهای اشتغال.
-اصلاح نظام آموزش و دسترسی برابر: تقویت مدارس مناطق محروم، برنامههای حمایت از تحصیل کودکان در خانوادههای فقیر و برنامههای حمایت از ورود جوانان به آموزش عالی و فنی.
-حمایت اجتماعی تلفیقی: شبکهای از خدمات بهداشت روانی، مشاوره خانوادگی، خدمات حمایتی کودک و مراکز کاهش آسیب در مناطق در معرض خطر.
-اصلاح ساختارهای نابرابری: سیاستهای مالیاتی پیشرو، مبارزه با رانت و توزیع عادلانه منابع عمومی تا حس عدالت بازسازی شود.
-ترویج سرمایه اجتماعی محلی: تقویت سازمانهای مردمنهاد محلی، کوپراتیوها و تشکلهای محلی که میتوانند تعاملات تعاونی و همیاری را بازسازی کنند.
-پایش و ارزیابی اجتماعی: اندازهگیری شاخصهای همبستگی اجتماعی، اعتماد به نهادها و سلامت روان جمعی به عنوان معیار موفقیت سیاستها، نه فقط شاخصهای اقتصادی.
نتیجهگیری: فقر مسئلهای اقتصادی و فرهنگی است
الهام کیانی در پایان هشدار میدهد: «فقر نهفقط یک معضل اقتصادی، بلکه بحرانی اجتماعی و فرهنگی است که تمام اجزای جامعه را درگیر میکند.» اگر سیاستگذاران تنها بر شاخصهای اقتصادی تمرکز کنند و پیامدهای اجتماعی، روانی و فرهنگی فقر را نادیده بگیرند، جامعه دیر یا زود هزینههای غیرقابل بازگشتی خواهد پرداخت: فروپاشی پیوندهای اجتماعی، گسترش بیاعتمادی و تضعیف اخلاق جمعی.
بازگشت به مسیر توانمندسازی و عدالت نیازمند ارادهای فرابخشی است؛ دولت، نهادهای مدنی، تشکلهای صنفی و دانشگاهها باید در یک برنامه هماهنگِ بلندمدت دست به کار شوند تا فقر از فشارِ صرفِ اقتصادی به یک فرصت بازتوزیع و بازسازی اجتماعی تبدیل شود — پیش از آنکه زخمهای اجتماعی عمیقتر شوند.
بازنویسی: تحریریه پژواک کارفرما